الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

خاطرات بیمارستان

روز اول دوشنبه   91.8.8 که همون اورژانس آمپول اولت را زدند اما تا شب بازم تشنج داشتی . اورژانس که بودیم دکتر عزیزی اومد اونجا همون دکتری که اوایل مریضی الینا زیر نظرش بود و بر خلاف اسم و رسمی که اینجا داره    اما هیچکدوم از تجویزاش تشنج الینا رو کنترل نکرد  وبا اینکه اون موقع  برای اطلاع از وضعیت الینا شماره اش را بهم داده بود تا در صورت لزوم ! فقط بهش مسج بدم! و نتونست از روی ام آر آی و سی تی و سونوی مغز و آزمایشهای مختلف داروی مناسبی برای الینا تجویز کنه ! بگذریم! وقتی دکتر عزیزی اومد تو اورژانس همه پدر و مادرا دورش حلقه گرفتن اما واسه من که دل خوشی از طبابتش نداشتم هیچ مهم نبود . سب اول واسه ...
20 آبان 1391

تولد دوباره

خدای مهربونم شکرت که تشنجهای الینا قطع شدند الینا از 11 آبان تشنج نکرد . بعد از 8 ماه این کابوس لعنتی تموم شد خدایا شکرت که دست مهربونت را به سر دخترم کشیدی . دوستای گلم ممنوم ممنونم مممممممنوم بابت دعاهای خوبتون و انرژی مثبتی که با دعاهاتون واسم فرستادید میدونم که  اگه لطف خدا و دعای پاک شماها نبود اینبار هم دلشکسته برمیگشتم خونه . بیمارستان که بودم یه روز دم  غروب بود که نرگس جون مامان ساینا  تماس گرفت و حال الینا را پرسید و بهم گفت کهاومده تو سایت الینا و دیده که  همه مامانا کلی واسه الینا دعا کردن و یکی گفته داره میره مشهد اونجا دعا میکنه یکی گفته هر روز صلوات میفرسته و خلاصه هر کی هر دعایی که میدونه وا...
18 آبان 1391

خدایا تنهامون نذار

دیشب الینا نوبت دکتر داشت قبل از اینکه بریم نماز خوندم و بعد از نماز از خدا خواستم اینبار که میریم دکتر یه راهی را جلوی پامون بذاره تا الی جونم شفای کامل پیدا کنه و از شر این تشنجهای خبیث! رها شه دوساعتی تو مطب معطل شدیم نوبتمون که شد دکتر الینا را معاینه کرد و منم شرح حالی از این چند وقت و حالتهای خفیفی که از تشنج الینا بود را به دکتر گفتم . متاسفانه اینبار هم وقتی دکتر با چکش کوچکش به زانوها و کف پای الینا میزد هیچ عکس العملی و یا دردی را نشون نمیداد . دکتر پرسید وقتی بیمارستان بستری بود آمپولی بهش تزریق شده؟ گفتیم نه .  دکتر گفت: پس یه سری آمپول خارجی برای کنترل کامل تشنج باید تزریق کنه  و بخاطر هم...
7 آبان 1391

دختر مو فرفری من!

از روزی که سرما خوردی تا حالا آبریزش بینی شدید پیدا کردی و صدات گرفته و مردونه شده! دو روز پیش دوباره بردمت دکتر و گفت که آلرژی داری و به جای داروهای سرما خوردگی شربت کتوتیفن خارجی اش را نوشت . اما زیاد تاثیری نداشته و بیشتر وقتا بینی فینگیلیت کیپه و نمیتونی راحت شیر یا غذا بخوری و من و تو همش با هم درگیریم چون تو از فینگیر خیلی بدت میاد و هر وقت قطره میریزم و میخوام تمیزش کنم گریه میکنی . قربون اون صدای گریه ات برم عزیز دلم . میدونی مامانی چند ماه بود صدای  گریه ات را نشنیده بودم . یادم میاد اولین باری که بقیه هم صدای گریه ات را شنیدند حدودا یکماه پیش بود خونه مامانم بودم و آخر شب بود و خوابت میومد تو بغل خاله مریمت بودی و میخواستی ب...
3 آبان 1391
1